به نقل از بلیچر اسپورت، سال 2002 بود که سر الکس فرگوسن در تصمیمی شجاعانه و رویایی کارلوس کیروش را به عنوان دستیار خود انتخاب کرد.
این یک تصمیم بزرگ در راستای مدرن کردن یونایتد در اروپا بود تا بتواند این تیم را وارد قرن 21 کند. اکنون 10 سال از این موضوع گذشته و یونایتدها به دوران پیش از کیروش، یعنی به فرم بریتانیایی خود بازگشتهاند. این موضوع برای هواداران این تیم به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.
منچستریونایتد در حال به پایان رساندن فصل گذشته با عنوان قهرمانی بود ولی تنها ثانیهها در دیدار پایانی فصل، سرنوشت را رقم زدند. بله؛ جام از دست آنها پرید.
از دست دادن جام قهرمانی در فصل گذشته ممکن است بهترین اتفاقی باشد که میتوانسته برای منچستریونایتد بیفتد زیرا الکس فرگوسن از این طریق میتواند سران باشگاه را زیر فشار بگذارد تا تیمش را تقویت کنند. با اضافه شدن شینجی کاگاوا مشخص بود یونایتدها قصد پیشرفت کردهاند.
خرید رابین فن پرسی نیز برای هواداران بسیار خوب بود ولی بازیکنان بزرگ دیگری نیز باید به این تیم بیایند تا خیال هواداران راحت شود. شیاطین سرخ در حال حاضر نمیتوانند با تیمهایی مانند چلسی، رئال مادرید، بارسلونا و به خصوص منچسترسیتی رقابت شانه به شانهای داشته باشند، این بدان معنا است که فرگوسن در فصل نقل و انتقالات باید با هوشیاری بسیار بیشتری عمل کند.
خرید کاگاوا برای این تیم بسیار خوب است زیرا خلاقیت و هوشیاری که در این تیم به فراموشی سپرده شده بود تا حدودی بازگشته است. سرمایه گذاری در یک تیم مهم است ولی خریدهای هوشمندانه نکته کلیدی است که باید در هنگام خرید کردن توجه ویژهای به آن شود. یونایتدها باید کاری کنند که بتوانند خود را در کنار تیمهایی که در نقل و انتقالات پولهای فراوانی خرج میکنند نگه دارند. چیزی که موجب شده یونایتدها از رقیب همشهری خود عقب بمانند بیشتر به تاکتیک مربوط میشود نه کیفیت بازیکنان.
داشتن دید باز
سال 2002 کارلوس کیروش به اولدترافورد آمد تا جانشین استیو مکلارن شود. کیروش پیش از آن با تیمهای ملی امارات و آفریقای جنوبی کار کرده بود و فرگوسن قصد داشت کسی را به تیمش بیاورد که کارایی بسیار بیشتری نسبت به مکلارن داشته باشد.
کیروش در نخستین فصل حضور در یونایتد بسیار عالی کار کرد و این تیم توانست جام قهرمانی در لیگ برتر را از آرسنال پس بگیرد. در تابستان همان سال یونایتد تصمیم گرفت شیوه بازی خود را تغییر دهد. به همین دلیل دیوید بکام را به رئال مادرید فروخت و بازیکن جوانی به نام کریستیانو رونالدو را به ترکیب خود اضافه کرد. پیش از آمدن رونالدو، صحبتهایی در مورد حضور رونالدینیو و آرین روبن در یونایتد شنیده شده بود ولی هیچ کدام از این انتقالها انجام نشدند. این آغاز فصلی جدید برای یونایتد بود تا بازی سازی و دریبل زنی جای سانترهای زیاد در این تیم را بگیرد. البته در همان تابستان کارلوس کیروش هدایت رئال مادرید را پذیرفت و به اسپانیا رفت تا سرمربی پر افتخارترین تیم اروپا شود.
حضور در سانتیاگو برنابئو برای کیروش موفقیت آمیز نبود. به دلیل نتیجههایی که در دوران افت رئال مادرید با این تیم بدست آورد از رئال کنار گذاشته شد. حضور کیروش در یونایتد و همکاری دوباره با فرگوسن به سود هر دو طرف بود. در آن فصل آرسنال 15 امتیاز بیشتر از یونایتد جمع آوری کرده بود و فرگوسن قصد داشت از والتر اسمیت در این زمینه کمک بگیرد.
در همان زمان بود که کارلوس کیروش به یونایتد بازگشت و قرارداد 3 سالهای را به امضا رساند. زیر نظر او بود که کریستیانو رونالدو رشد کرد و با آموزشهای او بود که به بهترین بازیکن جهان تبدیل شد. در پایان آن فصل یونایتدها هیچ جامی را به خانه نبردند ولی فرگوسن و تیمش توانستند با راه اندازی شیوه بازی جدیدی در این تیم به فکر پرورش بازیکنان جوان و بسیار با استعداد این تیم یعنی رونالدو و رونی باشند.
آمدن بازیکنانی مانند نمانیا ویدیچ، ادوین فن در سار و پاتریس اورا خط دفاعی بسیار محکمی را ساخت. رفتن روی کین از این تیم در سال 2005 نیز یکی از تصمیمهای تاثیرگذار در یونایتد بود. گفته میشد دلیل اصلی خروج کین از یونایتد، کارلوس کیروش بوده است. کین به هیچ وجه از تاکتیکهای کیروش خوشش نمیآمد و از آزادی عملی که به او داده بودند ابراز نارضایتی میکرد.
بازیکنانی که در آکادمی جوانان یونایتد پرورش یافته بودند، یکی پس از دیگری از این تیم میرفتند. دیوید بکام، فیل نویل، نیکی بات و حالا هواداران باید شاهد خروج روی کین از این تیم میبودند. تمام این رخدادها نشان از آن داشت که فرگوسن به دید باز و ایدههای کیروش اعتماد کرده و در حال ساخت تیمی است که نه تنها میخواهد در انگلیس آقایی کند، بلکه به دنبال فرمانروایی در اروپا است.
تغییر از یک تیم انگلیسی به یک تیم اروپایی
یکی از انتقادهایی که همواره از الکس فرگوسن میشود این است که تیم او همواره در اروپا ناکام است. رسیدن به 4 فینال اروپایی در دوران طولانی حضور او روی نیمکت شیاطین سرخ نشان از آن دارد که موفقیتهای اروپایی او به هیچ وجه قابل مقایسه با موفقیتهای داخلی او نیستند. حضور دستیارانی مانند برایان کید و استیو مکلارن اگر چه در این تیم موفقیتهای زیادی را به همراه داشت ولی در هر حال در اروپا به هیچ وجه موفق عمل نکردند. تفکری که کیروش به منیونایتد آورد این بود: «موفق شدن منچستریونایتد در اروپا با مدرن کردن شیوه بازی آنها».
تغییرات کیروش تابستان 2006 با خروج رود فن نیستلروی از این تیم ادامه پیدا کرد. او معتقد بود حضور نیستلروی مانع بروز استعدادهای کریستیانو رونالدو خواهد شد. فرگوسن از میان این دو، رونالدو را انتخاب کرد و بدین ترتیب نیستلروی به رئال مادرید فروخته شد. پسر پرتغالی در آن فصل بسیار عالی بود و 23 گل برای تیمش به ثمر رساند، کاری که در مقایسه با 3 فصل قبل حضور او در این تیم بسیار عالی به نظر میرسید. از این پس رونالدو به عنوان یک گلزن در یونایتد مطرح شد. در ادامه دگردیسی یونایتد، تاکتیک و تکنیک بیش از هر زمان دیگری وارد سیستم بازی آنها شد و سانتر کردن از کنارهها ذهنیتی بود که کمتر از آن استفاده میشد.
کیروش به درستی میدید فوتبال در حال پیشرفت و توسعه است و هافبکهای کناری مانند رونالدو را در مواقع مورد نیاز به یک گلزن بالفطره تبدیل کرد. به نظر میرسید کیروش آینده فوتبال را میدید و از بازیکنانی مانند رونالدو برای مدرن کردن فوتبال در یونایتد استفاده کرد.
شیوه جدید کیروش موجب شد او گلهای فراوانی به ثمر برساند و با ذهنیتی که کیروش به او داده بود، موفقیت بی نظیری برای خود و باشگاهش بدست آورد. او در سالهای اوج خود توانست عنوان بهترین بازیکن سال، بهترین بازیکن جوان و بهترین بازیکن از دید هواداران را بدست آورد. او در سال 2008 به همراه تیمش لیگ برتر و لیگ قهرمانان اروپا را فتح کرد و به عنوان نخستین هافبک، توانست کفش طلای فوتبال اروپا را بدست آورد.
کیروش همچنین سیستم 2-4-4 سنتی در فوتبال انگلیس را به شکلی قابل انعطاف درآورد. خواست فرگوسن این بود که یونایتد فوتبالی روان و پر تحرک مانند تیمهای هلندی و بارسلونا ارائه کند.
از آن پس همه نوع مدرن و شیوه بسیار عالی فوتبال یونایتدها را دیدند. تمام این تغییرها مدیون کارهایی بود که کیروش در این تیم انجام داده بود. او معمار خلاقیت در خط دفاع، حمله و هافبک منچستریونایتد بود. این تیم فوتبالی روان ارائه میکرد و دل هواداران را به تسخیر خود درآورده بود.
خروج کیروش و ورود همه شیوههای قدیمی
سال 2008، خروج لوییس فیلیپه اسکولاری از تیم ملی پرتغال، سران فدراسیون فوتبال این کشور را بر آن داشت تا به دنبال کارلوس کیروش بروند. یونایتد نیز با آنها توافق کرد تا وی را به تیم ملی بدهد و این پایانی بود بر حضور موفق کیروش در اولدترافورد. این بزرگترین شکست برای یونایتد و الکس فرگوسن بود.
یونایتد برای یافتن جانشین برای او دچار مشکل بزرگی شده بود. فرگوسن برای نگه داشتن کیروش در یونایتد باید تلاش بیشتری انجام میداد ولی او به معمار بزرگ قهرمانیهای این تیم اجازه داد این تیم را ترک کند. خروج او از اولدترافورد به معنای افت تدریجی یونایتد در موفقیت، کیفیت و شیوه بازی و بازگشت به شیوههای قدیمی بود. یونایتدها در سالهای 2009 و 2011 نیز به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیدند ولی مغلوب بارسلونا شدند. حضور مایک فیلان به عنوان جانشین کیروش در یونایتد موجب افزایش فاصله این تیم با رقبا شد.
یونایتد میتواند بازگردد؟
خرید کاگاوا در تابستان نشان داد یونایتد به دنبال خلاقیت از دست رفته خود در خط هافبک است. آنتونیو والنسیا که پیراهن شماره 7 یونایتد نیز به او داده شده نشان داده میتواند در خط میانی بسیار تاثیر گذار باشد. ممکن است سیستم بازی این تیم به 1-1-4-4 تغییر پیدا کند تا فلسفه جدیدی در فوتبال این باشگاه پایه گذاری شود.
اگر این تیم بتواند بار دیگر به دوران اوج خود بازگردد باید بار دیگر شیوه فوتبال خود را مدرن کند و در این راه به کسانی مانند کارلوس کیروش احتیاج دارد. این همان چیزی است که هواداران این تیم میخواهند زیرا بسیاری از هواداران این تیم در پی خروج کیروش دست به اعتراضهای فراوانی زدند و رفتن او به تیم ملی پرتغال را ناشی از بی کفایتی سران باشگاه خواندند.
برخی نظرهای هواداران یونایتد در خصوص کیروش:
1. همه ما دلمان برای او تنگ شده است. در حال حاضر او سرمربی تیم ملی ایران است و تا سال 2014 نیز با آنها قرار دارد. پس از فینال 2009 نیز گفتم، مایک فیلان به هیچ وجه تاکتیکهای خوبی ارائه نمیکند.
2. ما بیش از آنکه به بازیکنان جدید احتیاج داشته باشیم، به کسی احتیاج داریم که تاکتیک تیم را ترمیم کند.
3. دلمان برای کیروش تنگ شده. ما از نظر تاکتیکی افت زیادی داشتهایم. فیلان مانند عضوی از گروهکهای روسی در زمان جنگ سرد است و به هیچ وجه باهوش به نظر نمیرسد.
4. هر بار که شکست میخوریم، یاد کیروش میافتیم.
5. کیروش بهترین است. او را برگردانید. مایک، ایدههای تو تمام شدهاند. ناراحت کننده است که این اتفاق برای منچستریونایتد افتاده است.
6. بله، همه میدانند که الکس فرگوسن در ایدههای تاکتیکی خوب نیست. در بازی برابر اورتون بار دیگر توپ را به کنارهها میبردند و توپ زیادی به رابین فن پرسی نرسید. کاگاوا خوب بازی کرد ولی هر زمانی که نانی در سمتی بازی میکند که والنسیا حضور دارد، عملکرد ضعیفی از خود به جا میگذارد، اگر چه بازیکن بسیار خوبی است. یک بازیکن جوان باید جانشین پاتریس اورا شود و مایکل کریک نیز نباید در دفاع میانی به کار گرفته شود. الکس فرگوسن نیز یک دستیار بسیار خوب نیاز دارد.
7. همه دیدار منیونایتد و بارسا در نیمه نهایی لیگ قهرمانان سال 2008 را به خاطر میآورند. کیروش در آن دیدار با کار تاکتیکی و بدون نقص خود توانست این تیم را شکست دهد. تعجبی نمیکنم که پس از آن نتوانستیم بارسا را شکست دهیم.
8. بهتر است هر چه زودتر فیلان را بیرون بیندازیم. شیوههایی که او برای بازی یونایتد انتخاب میکند موجب میشود در زمان بازیها خوابم بگیرد.
افتخارات یونایتد در زمان کیروش (5 سال):
3 قهرمانی در لیگ برتر انگلیس
2 سوپرکاپ
یک قهرمانی و در اروپا
2 جام اتحادیه
امیر