کمتر تیمی در دنیا سراغ داریم که بتواند بحران های عمیق را با کمترین هزینه سپری کند و بازهم سرپا بایستد مگر آنکه سازماندهی آن بسیار محکم و پایدار و تفکری دایم درحال پیشرفت درپس پرده وجود داشته باشد.
نگاهی به تاریخچه ی باشگاه های بزرگ اروپا این ادعا را ثابت می کند که هرتیمی یک دوره ی اوج دارد و پس از آن ممکن است تا سال ها به شرایط قهرمانی بازنگردد: آژاکس دهه ی هفتاد، لیورپول دهه ی هشتاد، میلان دهه ی نود، دورتموند هیتزفیلد، مادرید دل بوسکه، بارسلون رویایی کرویف و دهها نمونه ی دیگر. می توان پیاپی قهرمان شدن را از بارسلونا یاد گرفت، جنگندگی را از رئال مادرید، انضباط را از بایرن، میدان دادن به جوانان را از آرسنال، ولخرجی را از من سیتی و ...، اما قطعاً درس تلاش و ناامید نشدن را از فرگوسن و یارانش می آموزیم.
وقتی با حریفی کری خوانی دارید و بویژه اگر این رقیب همشهری باشد و به خصوص تیمی که پس از مدت ها می خواهد از زیر سایه ی سنگین برادر بزرگتر و نیرومندش خارج شود، دعوا رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. هر مصاحبه نشان تمسخر و هر برخورد علامت جنگ است. حال اگر در ورزشگاه خانگی خود افسانه ی شکست ناپذیری ات به یکباره با شش گل درهم کوبیده شود، چه رخ می دهد؟ پاسخ روشن است: به باخت دادن همه چیز! پس از شکست سنگین منچستریونایتد از سیتی حتی برخی از کارشناسان رای به پایان دوره ی فرگوسن و تفکراتش دادند!
این بدختی با حذف ناباورانه ی شیاطین سرخ از لیگ قهرمانان و سپس یورو لیگ کامل شد، جالب اینکه باسل سوییس که یونایتد را با تمام ستارگانش به یورولیگ فرستاد و خود در مرحله ی بعد با 7 گل قربانی بایرن مونیخ شد! ناکامی ها به اینجا ختم نشد و لشگری از مصدومان یونایتد را به تیمی ظاهراً نابود شده مبدل کرد: نمانیا ویدیچ ستون دفاعی و درن فلچر ستون میانی تا پایان فصل، مصدومیت های گاه و بی گاه رونی ستون تهاجمی، ریو فردیناند با صدمه های متناوب، اشلی یانگ 2 ماه، اندرسون 3 ماه (و اینک احتمالاً تا آخرفصل)، صدمه های مزمن تام کلورلی جوان آتیه دار خط هافبک در طول فصل جاری و دیگر بازیکنان کار را به جایی رسانید که حتی در نیم فصل مجبور به بازگرداندن پل اسکولز بازنشسته به صحنه شدند!
پرسش این است: آیا اگر این اتفاقات برای دیگر تیم های بزرگ مانند بارسا، مادرید یا سایرین می افتاد بازهم می توانستند کمر راست کنند؟ به تمام این ماجرا بازی های سنگین و طاقت فرسای لیگ برتر انگلستان، جام حذفی و اتحادیه را نیز اضافه کنید و لزوم اینکه هر باشگاه در جزیره باید بیش از یک تیم کامل داشته باشد تا بتواند در تمام رقابت ها مدعی باقی بماند را هم نباید فراموش کرد. پس چگونه است که هم اکنون یونایتد صدرجدول لیگ برتر را دوباره ازآن خود کرده و با کمترین هزینه بازگشته است؟
زیرساخت و سازماندهی قوی، تکیه بر جوانان آکادمی و اندیشه های سرالکس فرگوسن پاسخ این پرسش است. وقتی در تابستان پروژه خرید اسنایدر و چند ستاره ی دیگر بواسطه ی حقوق درخواستی شان شکست خورد و اسکولز، فن درسار و نویل بازنشسته شدند، فرگوسن در کمال خونسردی با جوانانی چون دخه آ، کلورلی، جونز، اسمالینگ و ... به جنگ تیم های دیگر رفت، سلاحی که بارها از آن استفاده کرده و جواب مناسب گرفته است. و صدالبته تجربه ی بازیکنان مسنی مانند گیگز، کریک، پارک و ... که همیشه یار و یاور استادشان بوده اند... و بدینسان است که تیم 6تایی می تواند بازگردد و به دفاع از عنوان قهرمانیش امیدوار باشد.
آخرالزمان
طبق افسانه های اقوام مایای مکزیک که هزاران سال پیش درآن دیار می زیستند، دنیا در سال 2012 به پایان می رسد! و البته وقتی چیزهای عجیب و غریب هم اتفاق می افتد هم از پایان دنیا و آخرالزمان نامبرده می شود. امسال به نوعی در لیگ برتر جزیره شاهد نوعی آخرالزمان بوده ایم: از اتفاقاتی که برای یونایتد افتاد (که شرحی از آنها گفته شد) تا خوردن 8 گل آرسنال از منچستر و سقوط وحشتناک تفنگداران و بازگشت مجدد به رده ی چهارم جدول، از سقوط چلسی و اخراج ویاس بواس تا صعود خیره کننده ی تاتنهام به رده ی سوم، ادعای قهرمانی منچسترسیتی، دست و پا زدن لیورپول برای گرفتن سهمیه یورولیگ، حذف اکثر تیم های انگلیسی از چمپیونزلیگ، همه و همه نشان از تحولی آخرالزمان گونه در لیگ برتر دارد! بزرگترین دستاورد آپوکالیپتیکای 2012 در لیگ جزیره شکستن انحصار بیگ4 بر این تورنمنت است که به نظر می رسد از جمع چهاربزرگ سابق فقط دو تیم منچستریونایتد و یکی از دو تیم چلسی و آرسنال باقی می مانند.
این تغییرات تا مدتی باعث عدم نتیجه گیری تیم های انگلیسی در اروپا خواهد شد، کمااینکه هم اکنون تضعیف موقعیت آنها در اروپا را شاهد هستیم و پس از ثبات ترکیب بیگ فور جدید، بازگشت قدرتمندانه ی آنها را خواهیم دید.
در این بین منچسترسیتی که با ثروت زیادی تشکیل شده با کسب تجربه ی لازم به قدرت جدیدی مبدل خواهد شد و تاتنهام نیز درصورتیکه بتواند هری ردنپ نامزد مربیگری تیم ملی انگلیس را حفظ کند و هم بازیکنان کلیدی اش همچون مودریچ، گرث بیل و فن درفارت را در باشگاه نگهدارد، می توان به تولد تیمی دوست داشتنی که زیبا هم بازی می کند امیدوار بود .
به نظر می رسد فصل آخرالزمانی 2012 بازهم آبستن حوادث دیگری در فوتبال اروپا بویژه لیگ برتر انگلستان باشد که دنبال کردن رویدادهای آن را جذابتر از گذشته کرده است.
منبع:سایت گل